آنچه یافت می نشود آنم آرزوست

درصورت در دسترس نبودن www.ssn2.blogsky.com

آنچه یافت می نشود آنم آرزوست

درصورت در دسترس نبودن www.ssn2.blogsky.com

نامه‌های عاشقانه یک شهید به همسرش

مژگان، دل پردردی داشت. مانند خیلی دیگر از زنان بی‌نام و نشانی که روزهای تلخ و شیرین دفاع، امتحان خود را خوب پس دادند و تا به امروز هم پای حرف‌شان ایستاده‌اند.

صحبت از قدرنشناسی ما آدم‌هاست. ارزش امثال مصطفی را که ندانستیم، خانواده‌هایشان را هم با دنیایی از غربت در شهری پر از ناسپاسی‌ها رها کردیم؛ با این‌ که همچنان انتظاری از کسی ندارند و گاه فقط مزار شهدا ملجایی برای بازگو کردن درددل‌هایشان است.

از اول قرار بود از شهید طالبی و نامه‌های پرمحبت‌اش به مژگان بنویسیم. از ایثار، گذشت،

نامه‌های مصطفی را این‌جا آوردیم تا شاهدی بر قربانی شدن احساس انسان در برابر انسانی دیگر به خاطر عشقی والاتر باشد. مانند دل بریدن ابراهیم از اسماعیل، برای خدا.


شهید مصطفی طالبی

«هر قصه "آن"ی دارد؛ عشق، نفرت، سرسختی یا تسلیم. "آنِ" این قصه هم تنهایی است، نه غربت ازلی و ناگزیر آدمی ‌زاد، تنهایی خود خواسته‌ای که در آن زخم‌هایشان را پنهان کنند و غصه‌های‌شان را پوشیده با خود ببرند. روایت آدم‌هایی که سهم بیش تری از رنج را برمی‌دارند، برمی‌گزینند و کسی را شریک زخم‌هایشان، شریک گریه‌هایشان نمی‌خواهند.»

«اینک شوکران» بهانه‌ای شد تا قدم برخانه‌ای کوچک اما گرم و با صفای خانواده شهید مصطفی طالبی بگذاریم. خانه‌ای که 8 سال پیش "مژگان کشاورزی" با "میثم، محیا و میلاد"، بدون مصطفی به این خانه آمدند تا مگر بیماری محیا درمان شود و زخم زبان‌ها التیام یابد. بماند که چه سختی‌ها برای خرید خانه کشیدند. شنیدن حرف‌هایی مثل "نشستن در خانه مفت و مجانی" همان معنی را می‌دهد که بگویند "بدون زحمت، وارد دانشگاه می‌شوند". مگر می‌شود نشست و به تک تک این آدم‌ها توضیح داد که قضیه از چه قرار است؟

مژگان، دل پردردی داشت. مانند خیلی دیگر از زنان بی‌نام و نشانی که روزهای تلخ و شیرین دفاع، امتحان خود را خوب پس دادند و تا به امروز هم پای حرف‌شان ایستاده‌اند.

صحبت از قدرنشناسی ما آدم‌هاست. ارزش امثال مصطفی را که ندانستیم، خانواده‌هایشان را هم با دنیایی از غربت در شهری پر از ناسپاسی‌ها رها کردیم؛ با این‌ که همچنان انتظاری از کسی ندارند و گاه فقط مزار شهدا ملجایی برای بازگو کردن درددل‌هایشان است.

از اول قرار بود از شهید طالبی و نامه‌های پرمحبت‌اش به مژگان بنویسیم. از ایثار، گذشت، جوانمردی و عشق پاک‌اش به خدا. پای صحبت‌های همسرش که نشستیم به یقین یافتیم که اگر جایگاه مژگان از مصطفی بالاتر نباشد؛ کمتر نیست. حرف‌های او به صورت آدم‌هایی که خوب با "بی‌تفاوتی" خو گرفته‌اند، سیلی می‌زند.

زنی که در خانواده‌ای متمول به دنیا آمده و رشد کرده بود. هنوز هم که هنوز است افکارش با خانواده‌اش تفاوت دارد. آن روزها هم راهش را جدا کرد و شد همسر پاسدار مصطفی طالبی که زندگی با او مساوی با راهی پرسنگلاخ بود. نه مالی از دنیا داشت و نه سودای دنیا. دختر نازپرورده دیروز همسفر مسافری شده بود که می‌دانست تا آخر راه با او نخواهد آمد. مژگان می‌خواست که در برابر خدا روسفید باشد.

بعدها که برای درمان سوغات جنگ‌اش به آلمان رفت، طاقت نیاورد و از احساسش با مژگان گفت. آن‌قدر باور نکردنی بود که بار اول که نامه نوشت؛ مژگان با تعجب، نوشته‌هایش را چند بار خواند. این مصطفی بود. تمام این مدت در سکوت گذشته بود. مژگان هم برایش نوشت. از تمام عشقش به مصطفی

در بحبوحه جنگ، تمام دغدغه مصطفی تکلیفی بود که بر دوشش احساس می‌کرد. مژگان را عاشقانه دوست داشت اما بروز نداد. بعدها که برای درمان سوغات جنگ‌اش به آلمان رفت، طاقت نیاورد و از احساسش با مژگان گفت. آن‌قدر باور نکردنی بود که بار اول که نامه نوشت؛ مژگان با تعجب، نوشته‌هایش را چند بار خواند. این مصطفی بود. تمام این مدت در سکوت گذشته بود. مژگان هم برایش نوشت. از تمام عشقش به مصطفی.

شهید مصطفی طالبی

به مژگان می‌گویم اگر امروز هم مصطفی بود، زندگی‌تان با تمام رنج‌هایش باز برایت شیرین بود؟ جواب داد: «با شناختی که از مصطفی دارم زندگی‌مان همچنان پر از محبت بود.» دلتنگش است.

مصطفی سال 74 شهید شد. سرطان خون، حاصل مواد شیمیایی. قطعنامه 598 که تصویب شد، مصطفی مانند خیلی‌های دیگر اعتراضی نکرد و گفت هر چه امام بگوید. امروز هم مژگان همان عقیده را دارد: «اگر ولی ‌فقیه در روز روشن بگوید شب است، باید قبول کرد.»

"اینک شوکران 2" داستان زندگی مصطفی و مژگان است که به اعتقاد مژگان کشاورزی، روزهای خوب و لذت‌بخش زندگی‌شان در کتاب، کم آمده است. می‌گوید: «شاید به خاطر محدودیت صفحات باشد.»

کم‌کاری‌های بنیاد شهید، خانواده شهید طالبی را در تمام این سال‌ها به سختی انداخت. مژگان مانده است و آینده فرزندان شهیدی که از همه‌چیز خود گذشت تا انقلاب به ثمر نشیند و حتی یک وجب از خاک ایران به دست غیر نیفتد. مژگان به خاطر راهی که انتخاب کرد هنوز از دنیا نامردی می‌بیند و چه زیبا عشق را به تصویر می‌کشد.

 

یکی از نامه‌های مصطفی را این ‌جا آوردیم تا شاهدی بر قربانی شدن احساس انسان در برابر انسانی دیگر به خاطر عشقی والاتر باشد. مانند دل بریدن ابراهیم از اسماعیل، برای خدا.

شهید مصطفی طالبی
شهید مصطفی طالبی

برای دیدن نامه های در سایز بزرگ تر بر روی آنها کلیک کنید.

 

بخش فرهنگ پایداری تبیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد