ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح می شوند.
ما می خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند.
بابا با خدا بساز، کار را درست می کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد می کنی؟ مگر نمی فرماید:
« و من یتق الله یجعل له مخرجاً، و یرزقه من حیث لا یحتسب، و من یتوکل علی الله فهو حسبه، إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً. سوره طلاق/آیه 2- 3 »
آیا می شود ما با خدا نباشیم، خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی، در امور داخله و در امور خارجیه؛ پس هیچ چاره ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست مگر خدائی بودن و با خدا بودن و با خداییها معیت داشتن و تبعیت داشتن.
ما اگر از انبیاء و اوصیاء دور شدیم، گرگهای داخل و خارج، بلا فاصله ما را می خورند.
ما اگر خدا ترس بودیم، از ما می ترسیدند کسانی که اصلاً نمی شناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم؛ می ترسند کاری بکنند که ما بر آنها غضبناک بشویم، چرا؟ چون دیگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستیم.
قطعا سخن گفتن درباره مردی بزرگ که همه هستی خویش را صرف تبلیغ اسلام و دفاع از هستی این آب و خاک کرد، از توان ما بیرون است، اما بی گمان، یادآوری ابعاد گوناگون شخصیت او می تواند در الگوسازی برای نسلی که دلش برای سرفرازی دین و سرزمینش می تپد، موثر باشد.
سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید کراوات بزنند. سر
امتحان، چمران کراوات نزد، استاد دو نمره ازش کم کرد. شد هجده، بالاترین
نمره.
بورس گرفت. رفت آمریکا. پس از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی مذهبی.
خبر کارهایش به ایران می رسید. از ساواک پدر را خواستند و بهش گفتند: «ما
ترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمی دهیم که برود علیه ما مبازه کند». پدر
گفت: «مصطفی عاقل و رشیده. من نمی توانم در زندگیش دخالت کنم»، بورسیه اش
را قطع کردند. فکر می کردند دیگر نمی تواند درس بخواند، برمی گردد.
امروز که داشتم ایمیل یاهوی خودم را چک کنم به نوشته مکتوب فارسی در سایت یاهو برخوردم.تو اینترنت که جستجو کردم به مطلب جالبی برخوردم.
گزارشی از بخش زبان عربی یاهو (مکتوب)
بخش عربی سایت یاهو (یا همان مکتوب)، همانند یاهوی انگلیسی، سایتی پورتال
است که در آن هرچیزی که مورد نیاز یک کاربر است را میتوان یافت: پست
الکترونیک، اخبار، اتاقهای گفتوگو، بازرگانی و اقتصاد، گردشگری و توریسم
(به خصوص در کشورهای عربی)، مسایل اسلامی، ازدواج اینترنتی ویژه عربهای
مسلمان (با عنوان بنت الحلال!)، تین ایجرها (زیر بیست سالهها)،
الحلوة(دنیای زنان)، ورزش، عکس، هنر، ستارگان سینما و موسیقی، ویدئو،
مسنجر، فرومها و انجمنهای اینترنتی و بخشها و سایتهای دیگر، از جمله
سایتهای فعال و پربیننده مکتوب است.
آنچه باعث شده تا حضور سایت مکتوب در یاهو، نگرانی دردمندان جهان اسلام را برانگیزد، نخست اهتمام این سایت به عنوان یک پورتال پربازدید، به محلی برای ترویج اباحهگری میان جوانان جهان اسلام است. بخصوص که با بخشهایی چون هنر و ستارههای سینما و موسیقی، چترومها، بنت الحلال و همینطور ویدئوها و فیلمهایی که خالی از صحنههای مخالف عفت عمومی و اسلامی نیستند، قصد دارد تا محبوبیت خود را در صدر نگه دارد!
ادامه مطلب ...روز شهادت زهراى اطهر است
روز شهادت زهراى اطهر است
عالم پر از مصیبت و دل ها مکدّر است
خشکیده چون نهال برومند عمر او
چشم جهانیان همه از اشک غم تر است
عالم ز بس که پر شده از ناله هاى زار
مردم گمان برند که صحراى محشر است
امروز از شکنجه و غم مى رود به خاک
جسمى که در شکوه ز افلاک برتر است
پنهان به خاک تیره شود با همه فروغ
رویى که تابناک چو خورشید خاور است
آن چهره اى که زهره برد روشنى از او
آن صورتى که بر سر خورشید افسر است
پژمرده در بهار جوانى شد، اى دریغ!
پژمردگى نه درخور سرو و صنوبر است
این مرگ زودرس که شرر زد به جان او
از آتش مصیبت مرگ پیمبر است
او طاقت جدایى و مرگ پدر نداشت
زیرا که سال هاست عزادار مادر است
جز اندکى، درنگ به عالم نکرد و رفت
بعد از پدر که مرگ به کامش چو شکّر است
در انزوا به کشور خود مى رود به خاک
«آن نازنین که خال رخ هفت کشور است»
خواهد که نشنوند خسان بوى تربتش
با آن که همچو مشک زمینش معطّر است
با دیده اى که ریزد از او خون به جاى اشک
زینب نشسته بر سر بالین مادر است
هم زار و دلشکسته از آن مرگ جانگداز
هم خسته دل ز رنج دو غمگین برادر است
آن کودکان که زاده دخت پیغمبرند
هریک ز قدر، با همه عالم برابر است
آن یک به گلستان صفا لاله بود و گل
وین یک به آسمان شرف ماه و اختر است
اکنون ز مرگ مادر خود هر دو تن ملول
دامانشان ز اشک پر از لعل و گوهر است
گنج مرادشان چو نهان مى شود به خاک
خوناب اشکشان همه یاقوت احمر است
بر سر زند حسین و کَنَد موى خود حسن
زینب دهان گشوده به الله اکبر است
فریادشان به ناله و زارى بلند شد
امّا دریغ و درد که گوش جهان کر است
تلخ است و جانگداز ز مادر جدا شدن
از بهر کودکى که چنین نازپرور است
آن هم چه مادرى؟ که وفاى مجسّم است
آن هم چه مادرى؟ که صفاى مصوّر است
آن مادرى که بانوى زن هاى عالم است
پیغمبرش پدر شد، مولاش شوهر است
آن مادرى که آسیه کمتر کنیز او است
آن مادرى که مریم عذراش خواهر است
اطفال را که خانه بود جایگاه امن
بس دلگشاست سایه مادر که بر سر است
بخش سیره و عترت تبیان
آتش بر درب خانه!
بر اساس اسناد تاریخ پس از انباشتن هیزم بر درب منزل حضرت زهرا(سلام الله علیها) مهاجمان اقدام به آتش زدن هیزم ها نموده اند. این شحنه در روضة المناظر از کتب اهل سنت می نویسد: خلیفه اول به سوی خانه علی(علیه السلام) آمد تا این که خانه را با هر که در آن است بسوزاند، إن عمر جا الی بیت علی لیحرقه عی من فیه ... » (1)البلاذری در انساب الاشراف تصریح دارد که «عمر مشعل بدست بود که فاطمه (سلام الله علیها) او را بر درب خانه اش مشاهده کرد: ... فحاء عمر و معه فتیله قتلقته فاطمه علی الباب. » (2)
ادامه مطلب ...مژگان، دل پردردی داشت. مانند خیلی دیگر از زنان بینام و نشانی که روزهای تلخ و شیرین دفاع، امتحان خود را خوب پس دادند و تا به امروز هم پای حرفشان ایستادهاند.
صحبت از قدرنشناسی ما آدمهاست. ارزش امثال مصطفی را که ندانستیم، خانوادههایشان را هم با دنیایی از غربت در شهری پر از ناسپاسیها رها کردیم؛ با این که همچنان انتظاری از کسی ندارند و گاه فقط مزار شهدا ملجایی برای بازگو کردن درددلهایشان است.
از اول قرار بود از شهید طالبی و نامههای پرمحبتاش به مژگان بنویسیم. از ایثار، گذشت،
ادامه مطلب ...آرزوی مرگ گناه است؟!
چنین عملی شرعاً ممنوع است و انسان نباید از پروردگارش بخواهد که مرگ او را جلو بیندازد و یا آرزوی مرگ کند ،زیرا پیامبر اسلام چنین کاری را نهی فرموده و می فرماید :
«هیچ یک از شما به خاطر زیانی که به او رسیده آرزوی مرگ نکند چرا که اگر نیکو کار است شاید نیکی هایش را فزون کند و اگر بدکار است شاید توبه کند .»
و این امر بدان معنا است که انسان نباید برای مرگ خودش تقاضای تعجیل کند و یا آن را آرزو نماید ،زیرا شخص از دو حال خارج نیست: یا یکی از اشخاص نیکوکار است که عمر طولانی او موجب افزایش حسنات اوست . و یا از اشخاص بد کار است که در این صورت امید آن می رود که خداوند فرصت توبه را برای او فراهم نماید و از آن پس عبرت گیرد و به درگاه خداوند باز گردد .پس دلیلی ندارد که او آرزوی کند .
در حدیث دیگری روایت شده است که پیامبر «ص»می فرماید :
«و اگر ناگزیر باید آرزوی مرگ نماید باید بگوید :خدایا مرا زنده بدار مادامی که می دانی زندگی برای من نکو ست و مرا بمیران وقتی که مرگ برای من بهتر باشد »
یعنی باید کار را به خدا بسپارد نه به اختیار خود چرا که اگر زندگی برای او بهتر باشد پس طول عمر برای او بهتر و شایسته تر است .در حدیثی روایت شده است که پیامبر «ص» می فرماید :
« خیر النّاسِ مَن طالَ عُمرهُ و حسُنَ عَمَلُهُ »؛ «بهترین مردم کسی است که عمرش طولانی و کردارش خوب باشد »
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید : «هیچ یک از شما به خاطر زیانی که به او رسیده آرزوی مرگ نکند چرا که اگر نیکو کار است شاید نیکی هایش را فزون کند و اگر بدکار است شاید توبه کند»
شاید بقای زندگی چنین شخصی هم برای خود و هم برای دیگران مفید و سودمند باشد و اگر مرگ برای او بهتر باشد ،خداوند او را می میراند که چه بسا عمر طولانی او مستوجب گناهانی گردد که عاقبت خوب و ستوده ای در بر نداشته باشد ، بنابراین لازم است که انسان چنین آگاهی را به خدا و به اذن و مشیت او محول نماید آداب یک مسلمان باید با پروردگارش اینگونه باشد ،اما کسی به محض این که به مصیبتی دنیای مبتلا گردد مانند اینکه همسرش ،یا دخترش ،یا فرزندش و یا ... فوت نماید و یا به بیماری دچار شود ،آرزوی مرگ کند و تمام زندگیش را به جهنمی تبدیل کند، در واقع خود اوست که زندگیش را به این صورت در آورده است ،چرا که انسان خود می تواند زندگیش را به صورت خوب و سعادتمندانه و رضایت بخش در آورد همان گونه که در بعضی احادیث روایت شده که پیامبر «ص» می فرماید :
«خداوند متعال به عدالت خود شادی و آرامش خاطر را در رضا و یقین غم و اندوه را در شک و ناسپاسی قرار داده است»
شادی و آرامش خاطر در رضا و یقین است یعنی انسان به آن چه از جانب خدا می آید راضی و به قضا و قدر او تن دهد و یقین داشته باشد به این که نزد خداوند به پاداش خوب نائل خواهد شد یعنی باید مسلمان به امروز خود راضی و به فردایش اطمینان داشته باشد .
این است مفاد رضا و یقین که به او سرور ،شادی و آرامش روحی می دهد چنان آرامش روحی که بعضی از گذشتگان گفته اند :
ما در چنان سعادتی زندگی می کنیم که اگر پادشاهان از آن آگاهی می یافتند برای نیل بدان با شمشیر با ما به مقابله برمی خواستند چنین سعادتی از شمار سعادت طلا و جواهر و قصرهای عالی نیست بلکه از سعادت روحی و روانی است .
گروه دین تبیان