آنچه یافت می نشود آنم آرزوست

درصورت در دسترس نبودن www.ssn2.blogsky.com

آنچه یافت می نشود آنم آرزوست

درصورت در دسترس نبودن www.ssn2.blogsky.com

روز جهانی کار و کارگر مبارک

 به سلامتی اون کارگری که از افتضاح اختلاس 3000 میلیارد تومانی خبر داره اما باز اول صبح بچه شو میبوسه و برای ماهی 300 هزار تومان پول حلال میره سر کار و عرق میریزه ... 

به سلامتی دل کارگری که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست ....

به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش،اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه که این پدرمه ...

به سلامتی اون کارگری که ازصبح تو مجموعه مس میره سر کار و شب با کوله باری از خستگی میاد و خم به ابروش نمیاره که روزای شهربابک ونمیبینه 

به سلامتی همه کارگرایی که واسه یه لقمه نون حلال میرن سر کار وزحمت میکشن.

 به سلامتی اون کارگرایی که بعد چندین سال زحمت کشیدن تو مس هنوز 2430نشدن و سلامتی اون کارگرایی که بدون هیچ سابقه کاری 2430 شدن.  

نظر جالب یک ریاضیدان درباره زن و مرد!!

روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
جواب داد:.... اگر زن یا مرد دارای (اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم = 10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم = 100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم = 1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست
پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.

جملاتی زیبا از دکتر شریعتی






اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
…..
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم


اگر غرور نبود
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان
جستجو نمی کردیم
اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم
اگر خواب حقیقت داشت
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزش ترین کالا یود
ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید
اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت

کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم

بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش
را از نگاهش می توان خواند
http://uploader.ir/rozanehgroup/esfand88/fariba/00032149.jpg
کاش برای حرف زدن
نیازی به صحبت کردن نداشتیم
http://uploader.ir/rozanehgroup/esfand88/fariba/kids_kissing.jpg
 
ادامه مطلب ...

چگونه موفق شویم؟

PLAN while others are playing

(برنامه ریزی کن وقتی که دیگران مشغول بازی کردنند)

 

STUDY while others are sleeping

(مطالعه کن وقتی که دیگران در خوابند)


ادامه مطلب ...

الهی و ربی من لی غیرک...

شخصی را به جهنم می بردند . در راه بر می گشت و به عقب خیره می شد .  

 ناگهان خدافرمود : او را به بهشت ببرید . فرشتگان پرسیدند  چرا ؟   

پروردگار فرمود : او چندبار به عقب نگاه کرد ...  

او  به بخشش من امیدوار  بود و من بنده ام را نا امیدنمیکنم...

وجود خدا

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم.همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!

مدرسه حیوانات

حیوانات جنگل یکی از روزها دور هم جمع شدند تا مدرسه ای درست کنند.

خرگوش، پرنده، سنجاب و مارماهی شورای آموزشی مدرسه را تشکیل دادند.
خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامه درسی باشد.
پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود
ماهی هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن از درخت نیز باید در زمره آموزش.های مدرسه قرار بگیرد.
در شورای مدرسه قرار شد که حیوانات همه درسها را یاد بگیرند.
خرگوش در دویدن نمره بیست گرفت، اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود. مرتب از پشت به زمین می خورد.
ادامه مطلب ...